یکی از اوصاف خداوند متعال صداقت او است و اینکه حضرت حق دروغ نمیگوید و این بعلت ناتوانیش در دروغ گفتن نیست، بلکه قادر مطلق بودنش اقتضا دارد که هیچ نیاز، کاستی و جهل در ذات حق راه نداشته باشد.
بنابراین هیچ دلیلی برای دروغ گفتن باقی نمیماند، چون دروغ یک بیماری روانی است که منشاء آن، نیاز، کاستی و جهل است.
دروغگو یا به چیزی نیاز دارد که میخواهد با دروغ به آن دست یابد، یا از روی جهالت و نادانی، خوشبختی و کامیابی خود را در دروغ میبیند، یا نقص و کمبودی دارد و تصور میکند که با دروغ گفتن، شخصیت تازه و بهتری به دست میآورد.
ولیکن خداوند متعال که از هر جهت کامل است و هیچ گونه نقص و نیاز و جهلی نداشته و دارای قدرت نامحدود است، نیازی به گفتن دروغ ندارد.
پس در واقع این کمال مطلق بودن خداوند است که اقتضا دارد هیچ دروغی در وی راه نداشته باشد. و سوال قرآن کریم که میپرسد: چه کسی راستگوتر از خداوند در سخن است؟ وَمَن أَصدَقُ مِنَ اللَّهِ قیلًا [سوره نساء، آیه 122] با توجه به همان عدم وجود نیاز، کاستی و جهل در خداوند میباشد.
از طرف دیگر پیامها و سخنان خداوند اگر به صورت امر و نهی باشد، که و ظایف عملی بندگان را تعیین کند، پس دروغ و راست در مورد آن معنا ندارد، چون صدق و کذب در جملات انشایی بیمعناست.
در قسم دوم پیامها و سخنان خداوند که به صورت خبر از حقایق موجود یا حوادث گذشته و آینده است، هم به صدق و راستی توصیف میشود، همان طورکه قرآن کریم میفرماید: "وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثًا [سوره نساء، آیه 87]؛ چه کسی راستگوتر از خداوند در سخن است؟"
علاوه بر اینکه دروغ با هدف اساسی و غرض اصلی خداوند در هدایت بندگان مخالف است، چون سخن گفتن خدا از شئون ربوبیت الهی و تدبیر جهان و انسان و بر اساس علم و حکمت و به منظور هدایت مخلوقات و فراهم کردن وسیله شناختهای صحیح برای مخاطبان است. اگر امکان مخالفت با واقع(دروغ) باشد، اعتمادی بر آن نخواهد بود و موجب نقض غرض و خلاف حکمت الهی خواهد شد.[مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص 93]
به عبارت دیگر، خداوند با توجه به حکمت و تدبیر خود، میخواهد بندگان را به راه راست هدایت کند و اگر دروغ بگوید با هدف و حکمت خودش ناهمگون است. اگر حتی امکان و احتمال دروغگویی باشد، اعتمادی بر کلام الهی نخواهد بود و چون بندگان اعتماد به کلام خدا نداشته باشند، به آنها عمل نخواهند کرد، پس هدف از کلام الهی که هدایت انسانها است، از بین خواهد رفت.
صداقت مورد نظر قرآن
طبق آیه ی177 سوره بقره صداقت در قرآن اعم از صداقت در گفتار است به این معنا که فرد صادق از منظر قرآن کسی است که عملش با اعتقادات و اقوالش تطابق داشته باشد: «لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِکَهِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ وَآتَی الْمَالَ عَلَی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّآئِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاهَ وَآتَی الزَّکَاهَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاء والضَّرَّاء وَحِینَ الْبَأْسِ أُولَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»؛ نیکوکاری آن نیست که روی خود را به سوی مشرق و [یا] مغرب بگردانید بلکه نیکی آن است که کسی به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب [آسمانی] و پیامبران ایمان آورد و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راهماندگان و گدایان و در [راه آزاد کردن] بندگان بدهد و نماز را برپای دارد و زکات را بدهد و آنان که چون عهد بندند به عهد خود وفادارانند و در سختی و زیان و به هنگام جنگ شکیبایانند آنانند کسانی که راست گفتهاند و آنان همان پرهیزگارانند»
پیامبر(صلی الله علیه و اله) پیرامون این آیه می فرمایند: "من عمل بهذه الآیه فقد استکمل الایمان" "هر کس به این آیه عمل کند، ایمانش کامل است".
آیه 15 سوره حجرات نیز به ویژگی های دیگری از انسانهای صادق اشاره شده است: «إِنَّمَا الْمُ?ْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ»«درحقیقت م?منان کسانیاند که به خدا و پیامبر او گرویده و [دیگر] شک نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کردهاند اینانند که راست کردارند».
در آیه 119 سوره مائده نیز خداوند در توصیف انسان های صادق می فرمایند: «... یَنفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ...» «... راستگویان را راستیشان سود بخشد...».
بنابراین نه تنها عقلاً دروغ و کلام مخالف با واقع و حقیقت از خداوند محال است، بلکه حتی احتمال امکان آن نیز نمیرود.
منابع:
سایت رهروان ولایت
سایت معارف قرآن