در ابتدای 29 سوره از سوره های قرآن، یک یا چند حرف از حروف الفبا وجود دارد، که مجموعاً 78 حرف است که با حذف مکررات 14 حرف می شود؛ یعنی نصف حروف هجاء که 28 حرف است. این حروف را «حروف مقطعه»، یا «حروف نورانی» گویند.
درباره حروف مقطعه آراء و نظریات گوناگونی ارائه شده است که به بعضی از آنها در مطالب گذشته پرداخته شده است.
از ترتیب حروف مقطعه در کنار هم، کلمات و عبارت های متعددی به دست می آید که اشخاص اهل فکر و نظر با توجه به اعتقادات و ذوق و سلیقه خود با استفاده از این حروف تفأل به مطالب مورد علاقه خود زده اند .
حروف مقطعه رمز مطالب سوره مربوطه است . مثلاً در سوره هایی که «حم» در ابتدای آن ها آمده است بحث «حیات و موت» در میان است یا « طسم» رمز « طیر و طیور» و «سلیمان و سبا» و «موسی» است و یا «الم» به معنای «الله» و «جبرئیل» و« محمّد» است.
کلمه حم در اول هفت سوره از سور قرآن کریم واقع است و آن ها عبارتند از«غافر- فصلت شوری – زخرف – دخان – جاثیه – احقاف» و در اول سوره شوری کلمه «عسق» بر آن اضافه شده است.
وجه اشتراک این سوره ها شباهتی است که به یکدیگر دارند و این شباهت مخصوص این چند سوره است و در دیگر سوره ها دیده نمی شود که هر یک از این سوره ها با توصیف قرآن شروع شده و نیز از نظر طول به همدیگر نزدیک می باشند و نیز کلمات این سوره ها از نظر تنظیم بسیار شبیه یکدیگر می باشند .
مطالب سوره های «حم» به استثنای سوره شوری ، همه درباره ی «حیات و موت» است و حرف «ح» در همه آنها مختصر «حیات» و«میم» مختصر «موت یا ممات» است.
از کشف الغُمّه اربلی نقل می شود که امیرالم?منین علی(علیه السّلام) در صفین برای جنگجویان خود شعاری اختیار کرد و فرمود که هر که یک نفر را بکشد یا فریاد بلند کند بگوید «حم» و شریح ابن اوفی از یاران آن حضرت چون نیزه خود را به سینه محمد بن طلحه فرو برد و فریاد کشید «حم» این شعار بدان معنی بود که اینک حد فاصل میان حیات و ممات. (414-419 دیوان دین)
بنابر قول ایشان «ع س ق» در سوره ی شوری باید اشاره به عیسی، سلیمان و قیامت باشد ولی در سوره شوری خبری از سلیمان نیست و شاید «س» اشاره به سماوات است که مکرر در آن سوره یاد شده است .
در المیزان، اول سوره شوری بعد از نقل احتمالات می گوید: ممکن است حدس زد که میان حروف مقطعه و مضامین سوره هایی که با آن ها شروع می شوند ارتباط خاصی باشد و شاید این سخن معنی آن روایت است که اهل سنّت از حضرت علی(علیه السّلام) بنابر قول مجمع نقل کرده اند فرمود: برای هر کتاب صفوه و خالصی است و صفوه این کتاب حروف تهجّی است. برخی گفته اند که «حم» آغاز نام های خداوند است که عبارت است از «حلیم، حمید، حکیم، حی، حنان، ملک مجید، مُبدِی و مُعِید» و این گفتار عطاء خراسانی می باشد و گفته شده که «حم» یعنی «قضاء» و انجام شد آنچه بود و این سخن از کلبی نقل شده است. گفته اند خداوند با این لفظ به حلم و ملک قسم خورد: هرکه به خدا پناه برد و با اخلاص از قلب «لااله الا الله» بگوید خداوند او را عذاب نمی کند و این سخن « قرظی» است.
بعضی گفته اند علت فضیلت سوره شوری از میان سوره های دیگری که «حم» دارد آن است که در این سوره «عسق» است؛ زیرا دیگر سوره ها در اول آن از قرآن صریحاً یاد شده است ولی در این سوره «عسق» آمده است که هر چند صریحاً دلالت بر قرآن ندارد ولی به دلالت تضمّنی بر آن دلالت دارد و همین است معنی قول قتاده که می گوید: «عسق» اسمی است از اسماء قرآن .
عطاء می گوید حروف «حم و عسق» حروفی است جدا جدا که هر کدام اشاره دارد به یکی از حوادث آینده مثلاً «حاء» اشاره به حربه و «میم» اشاره به «تحویل ملک» و «عین» اشاره به «عدوی» است که شکست خواهد خورد، «سین» اشاره به گرفتاری مردم به «سال های قحطی» است مانند سالهایی که حضرت یوسف علیه السّلام پیش بینی کرد، «قاف» اشاره به «قدرت الهی» است.
این دو حرف مقطعه یعنی «حم» به موجب آمارى که رشاد خلیفه تهیه کرده است، در آغاز هفت سوره متوالى (سورههاى 40 تا 46) مجموعاً در تمام این هفت سوره 2147 بار تکرار شده که مضربى است از عدد 19 (تعداد حروف بسم اللَّه ...).
در معانی الاخبار از سفیان ثوری نقل شده است که من به جعفربن محمد حضرت امام صادق (علیه السّلام) عرضه داشتم: یابن رسول الله معنی کلمات از کتاب خدا چیست؟ « الم– المص– الر– المر– کهیعص– طه– طس– طسم– یس– ص– حم– حمعسق – ق – ن»
حضرت صادق(علیه السّلام) فرمودند: «و اما «الم» که در اول سوره بقره است یعنی منم خدای سلطان «انا الله سلطان» و اما «الم» که در اول سوره آل عمران است معنایش «انا الله المجید» (منم خدای مجید ) است و اما معنای «المص» یعنی «انا الله المقتدر الصادق» (منم خدای مقتدر صادق) .
معنای «الر» این است که «انا الله رئوف» (منم خدای مهربان ) و اما معنای «المر» این است که «انا الله محیی و رزاق» (منم خدای زنده کننده و روزی دهنده) . و اما معنای «کهیعص» یعنی «انا الله هادی و ولی و صادق الوعد».
و اما معنای «طه» خود ، یکی از اسماء پیامبر گرامی اسلام حضرت محمّد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است و معنای آن «یا طالب الحق و هادی الیه» (ای طالب حق و هدایت کننده به سوی آن ) می باشد . و اما «طس» یعنی «انا طالب السمیع» (منم طالب شنوا) و اما «طسم» که معنی آن این است: «انا الطالب السمیع المعید» (منم خدای طالب و شنونده و معید)
و اما «یس» یکی از اسم های رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است و معنای آن این است: یا «سامع الوحی و القرآن الحکیم انک لمن المرسلین علی صراط مستقیم» (ای شنوای وحی قرآن کریم بدرستی که تو قطعاً از فرستادگان خدایی که بر راه راست و مهین آنی) .
و اما «ص» نام چشمه ای است که از زیر عرش می جوشد و همین «صاد» بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) در شب معراج از آن وضو گرفت.
و اما «حم» معنایش «حمید و مجید» است. و اما «حم عسق» معنایش حلم مثیب و ثواب دهنده و علم و سمیع و قادر است و اما «ق» نام کوهی است که محیط بر زمین است و سبزی آسمان هم از آن است. و اما «ن» نام نهری است در بهشت.
بطور کلی می توان گفت: اقوال مفسّرین از عامّه و خاصّه مختلف است، که بعضى از آن ها تفسیر به رأى و استنباط و اجتهاد و تخمین است و برخى مستندش اخبارى است که سندش ضعیف و یا اعتبارش ثابت نیست و پاره از آنها مستندش اخبارى است که با قواعد مسلّمه که در دست است سازش ندارد، و بالجمله قدر مسلّم این است که این حروف از معناى حرفى خارج است ولى مراد حق تبارک و تعالى معلوم نیست و جز خدا و راسخین در علم کسى از آن آگاه نمی باشد.« سرّ من اسرار اللَّه استاثره اللَّه بعلمه»
و چنین است که امام صادق علیه السّلام فرمودند:
سوره هایى که با «حم» آغاز مى شوند (این سوره ها عبارتند از: غافر، فصلت، شورى، زخرف، دخان، جاثیه و احقاف)، گیاهان خوشبوى قرآنند.(ثواب الأعمال و عقاب الأعمال/ترجمه بندرریگى، ص246)
بنابراین، هنگامى که آن را تلاوت نمودید، خداى را به خاطر تلاوت آن حمد و ثنا و سپاس گویید.
زیرا همانا وقتى که بنده اى این سوره ها را تلاوت کند، از دهان او بویى خوش تر از مشک اعلى و عنبر خارج مى شود؛ و همانا خداى عز و جل محقّقاً به خواننده و قارى آن ترحم نموده و نیز همسایگان، دوستان، آشنایان و همه نزدیکان او را مورد رحمت خود قرار مى دهد؛ و همانا عرش، کرسى و فرشتگان مقرّب خدا در روز قیامت براى او استغفار مى نمایند.
منبع: تبیان