سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و چون خبر مرگ اشتر بدو رسید فرمود : ] مالک مالک چه بود به خدا اگر کوه بود کوهى بود جدا از دیگر کوهها و اگر سنگ بود سنگى بود خارا که سم هیچ ستور به ستیغ آن نرسد و هیچ پرنده بر فراز آن نپرد . [ و فند کوهى است از دیگر کوهها جدا افتاده . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
7 مژده پیامبر(ص) به دوستداران و شیعیان امام علی(ع) ، آداب -سفر -از دیدگاه اهل‌بیت(ع) ، اندیشه‌ورزی- دانش‌اندوزی- دینداری رهبر انقلاب ، اهمیت ذکر «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» در ماه رجب ، بسم الله اینگونه اعجاز می کند ، بهشت- جهنم- ، پیام رهبر معظم انقلاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی ، تربیت فرزندان- امام زمان (عج)- اهل بیت-دعا-فرج-جوانها- غریبم-طول ، تربیت-نوجوان-امیرالمؤمنین‏ ، تصاویر نادر و قدیمی از کربلا ، تفحص- قمقمه ، تلاوت - سوره -خواب - فراموش نکنیم ، توصیه های آیت الله مجتبی تهرانی در ماه شعبان ، توصیه‌های رهبر معظم انقلاب درباره استفاده از فرصت ماه رجب ، چـرا دانههـای تسبیح 101 عـدد اسـت؟ ، حج-مناسک ، حضرت آیت الله خامنه ای گ-روسای قوا ، حضرت فاطمه (س)- میلاد- هدیه ، حضرت موسی- قرآن-مادر ، حکایت ، داستان کوتاه- مجله تفریحی و سرگرمی ، دنیا- آخرت-دعا-جهنم-آتش ، دوربین مدار بسته-پیامبرخدا- فرشتگان- اعضا و جوارح- گناه- قرآن-حض ، ذکری که آتش جهنم را خاموش می کند ، رهبر انقلاب- دانشمند- هسته ای- ایران ، رهبر معظم انقلاب- هیات دولت- رئیس جمهور-انتقاد ، ژنو- ، سردار شهید ، سوره انعام- فرشته- مکلی- نازل-پیامبر ، شروع کارها با نام خدا ، شفاعت امام حسن علیه السلام ، شهادت- تاج سر ، شهدا ، شهید آوینی ، شهید دکامی ، شهید مطهری-معلم ، شیطان-شاهرگ-استغفار-قران ، شیطان-صاحبخانه-مهمانی ، علی (ع)- شیطان- جن و انس ، غذای حلا- لاغری- سستی- قطع نسل-مرگ ناگهانی-جاهلیت-پیامبر اکرم(ص) ، فرزند اسلام- شهید برونسی ، قرآن- شیطان-خواندن-اغما ، گوشی-خیس شدن-گارانتی ، لقمان حکیم-پند ، ماجرای‌ پدر و پسری‌ که در آغوش هم به شهادت رسیدند ، مانتویی بی‌آرایش به از چادری با آرایش…. ، ماه رجب- پیامبر- مومنان- بهشت ، مدافعان حرم ، نماز شب- آیت الکرسی-آرامش ، نمازشب- تلاوت قرآن- صوت ، نمازی برای بخشش گناه خود و والدین در شب قدر ، نکته ظریف از مهدی موعود(عج) در کلام رهبر انقلاب ، هنگام وسوسه‌ی شیطان، چه کار کنیم؟ ، وسیله ا‏ى برای شناخت حقّ از باطل ، وصیت نامه شهدا- حضرت زینب (س) ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :5
بازدید دیروز :3
کل بازدید :77426
تعداد کل یاداشته ها : 237
103/9/22
2:24 ص

یک شبانه روز آیت‌الله خوشوقت، چگونه می‌گذشت؟

برنامه‌ی زندگانی بزرگان دینی، نه با ساعت‌های قراردادی خودمان، بلکه با زمان‌سنج خدا تنظیم می‌شود.

آیت‌الله عزیز الله خوشوقت

 

 

سبک زندگی اسلامی مدتی است که مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته. از طرفی، توجه خاص مقام معظم رهبری به این مهم، باعث شده تا یکی از موضوعات مهم فکری جامعه باشد؛ اما بی‌شک، رسیدن به تمدن نوین اسلامی، از سامان بخشیدن به سبک زندگی آغاز می‌شود. اگر این مسئله تمام راه نباشد، حتی در نگاه سهل‌انگارانه هم مهم‌ترین مسئله سبک زندگی اسلامی است.

حال سوالی که مطرح است اینکه اسلام چه نوع زندگی‌ای را توصیه می‌کند و این نوع زندگی، نمونه‌ها و مصادیق بارزی دارد یا نه؟ اگر علما و بزرگان ما در این خصوص کمتر سخن گفته‌اند، بیشتر به عمل پرداخته‌اند؛ عمل به ریز برنامه‌ریزی اسلامی در تمامی لحظات آن. در راستای تحقق بخشیدن به این مهم، باید زندگی بزرگان دین را با بهره‌گیری از منابع مستند مانند خانواده و دوستان، نقل کرد. در این مقاله، به روایت زندگی آیت‌الله عزیز الله خوشوقت، این مرد الهی پرداخته‌ایم.

 

1- اذان صبح

تا نماز شبش تمام می‌شد و لحظاتی را روی سجاده به تفکر سپری می‌کرد، صدای م?ذن هم بلند می‌شد. حالا وقت آن بود تا آیت‌الله خوشوقت با نغمه م?ذن، اذان بگوید. همین که اذان تمام می‌شد، اقامه را شروع می‌کرد. زمانی که پیر و ضعیف نشده بود، به مسجد می‌رفت تا نماز صبح به جماعت خوانده شود، اما اواخر عمر، نماز صبح را در خانه می‌خواند.

2- بعد از نماز صبح

آرام آرام نوافل بعد از نماز صبح را بجا می‌آورد. مستحب است که م?من بین اذان صبح تا طلوع آفتاب نخوابد. بنابراین، آیت‌الله خوشوقت این زمان را با مطالعه سپری می‌کرد. این وقت از روز تنها بخش کوچکی از مطالعه این استاد اخلاق را در برمی‌گرفت.

به گواه اعضای خانواده، روزی هشت ساعت مطالعه می‌کرد. گویی در این سن و سال هم باید بار علمی خود را بالا می‌برد.

 

3- صبحانه

برنامه زندگی این مرد الهی آنچنان هم سخت نبود. به عبارتی، طوری زندگی نمی‌کرد که دیگر اعضای خانواده هم مجبور شوند خودشان را با او هماهنگ کنند. بسته به زمانی که اعضای خانواده، حس و حال خوردن صبحانه داشتند، برای صبحانه پیش خانواده می‌آمد. در واقع اگر بعد از طلوع آفتاب، هنوز اعضای خانواده برای صبحانه بیدار نشده بودند، استراحت کوتاهی می‌کرد.

4- بعد از صبحانه

حاج آقا معمولاً صبحانه را کنار خانواده میل می‌کرد. کاری هم نداشت که چه چیزی آماده کرده‌اند. هر چیزی که از نظر شرع جایز بود، خوردن آن برایش مانعی نداشت. بعد از صرف صبحانه، بار دیگر آیت‌الله خوشوقت به اتاق کارش می‌رفت، مطالعه را از سر می‌گرفت و اوراق را تنظیم می‌کرد. اگر لازم بود، مطلبی را برای نماز ظهر یادداشت می‌کرد. این چند ساعت، در این سن بالا برایش خیلی مهم بود. گاهی اوقات کارهای شخصی‌اش را به دلیل تراکم کاری بعد از ظهر، صبح‌ها انجام می‌داد.

 

5- اذان ظهر

مثل همیشه و بدون تأخیر، در مسجد امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) که محل گردهمایی دوستدارانش بود، حاضر می‌شد. همه‌ی برنامه‌ی روزانه‌ی این مرد برای خدمت به مردم و جوانان تنظیم می‌شد. از همان 33 سالگی که با لباس روحانیت وارد تهران شد، برای اقامه‌ی نماز جماعت به این مسجد می‌آمد. اوایل، افراد کمتری به مسجد می‌آمدند، اما این اواخر، دیگر غلغله‌ای برپا بود. از دانشجو گرفته تا طلبه، کسبه اهل محل و دکتر و مهندس برای اقامه‌ی نماز جماعت، همراه با آیت‌الله خوشوقت به مسجد می‌آمدند.

6- نماز ظهر

امام جماعت رو به قبله می‌ایستاد و نماز را با طمأنینه آغاز می‌کرد. سنش بالا رفته و مریضی‌ها دامن گیرش شده بودند، اما ناله‌ای در کار نبود و تنها شکر خدا را می‌گفت؛ آن هم نه با زبان که با عمل. به هر حال با این کهولت سن، همچنان برای نماز جماعت حاضر بود. شکری بالاتر از این؟ چنان سخت مریض بود که در محراب، میله‌هایی برایش تعبیه کرده بودند تا هنگام بلند شدن و نشستن، از آن‌ها کمک بگیرد.

7- بعد از نماز ظهر

نماز که تمام می‌شد، مردم همراه آیت‌الله خوشوقت، همدیگر را دعا می‌کردند. کمی بعد از اینکه نوافل حاج آقا تمام می‌شد، دورش حلقه می‌زدند. جوانان یک به یک کنارش می‌نشستند و جلسه پرسش و پاسخ شکل می‌گرفت. همه آن‌هایی که مباحث علمی را دوست داشتند، اینجا جمع می‌شدند. رک و صریح، نظر اسلام را می‌گفت. در این بین، نباید کسی ناراحت می‌شد، چرا که حرف، حرف خدا بود. به قول خودش، نباید بگوییم یکی «من»، یکی «خدا». «من» در پیش «خدا» جایی ندارد. همه چیز خداست و همه حرف خداست.

تنها خدا می‌داند که چه تعداد خانواده‌هایی، رشته محبتشان پاره شده بود و در اتاق کوچک حاج آقا به هم وصل شده بودند.

 

8- وقت ناهار

کار مردم هنوز با آیت‌الله خوشوقت تمام نشده بود. جوانان دورش را می‌گرفتند و تا خانه با او می‌رفتند. نه تا دم در، بلکه تا اتاق آیت‌الله. کارهای خصوصی را که نمی‌شد در مسجد و بین جماعت با استاد در میان گذاشت. بنابراین، جای آرام‌تری لازم بود. حاج آقا این مسائل را می‌دانست. کاری کرده بود تا کسی خجالت نکشد. در این خانه، به روی هر مشتاقی باز بود. به قول پسرش، جوانان به خانه که می‌رسیدند، تازه کار شروع می‌شد و مباحث آغاز، اما مراعات حال استاد را هم می‌کردند. کمی بعد خانه را ترک می‌کردند تا آیت‌الله خوشوقت، ناهارش را در کنار خانواده میل کند. یعنی حدود ساعت 3 بعد از ظهر.

 

9- بعد از ظهر

سنش بالا رفته و برنامه کاری‌اش تا حدودی عوض شده بود. باید استراحتی می‌کرد، اما این مدت استراحت نباید به طول می‌انجامید. آیت‌الله خوشوقت بعد از کمی استراحت، به مطالعه می‌پرداخت و کم کم خود را برای ارتباط با مردم آماده می‌کرد. باید به کار خلق‌الله هم رسیدگی می‌کرد تا مشکلات، به درستی حل و فصل می‌شدند. تنها خدا می‌داند که چه تعداد خانواده‌هایی، رشته محبتشان پاره شده بود و در اتاق کوچک حاج آقا به هم وصل شده بودند.

10- ساعت بیداری

برنامه‌ی زندگانی بزرگان دینی، نه با ساعت‌های قراردادی خودمان، بلکه با زمان‌سنج خدا تنظیم می‌شود و خدا هم تمام روزش را با وقت اذان هماهنگ می‌کند. یک ساعت مانده به اذان صبح، چراغ اتاق آیت‌الله خوشوقت روشن می‌شد. آرام و بی صدا وضو می‌گرفت و برای اقامه نماز شب آماده می‌شد. با طمأنینه و سکینه مخصوص خودش، نماز شب را می‌خواند.

11- بعد از نماز مغرب و عشا

نماز مغرب و عشا که تمام می‌شد، باز کسانی بودند که س?ال داشتند. او خودش را موظف می‌دانست تا به س?الات مردم پاسخ دهد. بسته به اینکه کدام فصل سال باشد، برنامه‌ریزی مجالس و مراسم رسمی او مانند ختم صلوات و روضه برقرار بود. باز عده‌ای کنارش قدم می‌زدند تا به خانه برسد و شام را پیش خانواده صرف کند. کهولت سن، مانع مطالعه‌اش بعد از شام نمی‌شد. به گواه اعضای خانواده، روزی هشت ساعت مطالعه می‌کرد. گویی در این سن و سال هم باید بار علمی خود را بالا می‌برد.

منبع: نشریه همشهری آیه، شماره 14