اللهم عجل لولیک الفرج...
چند روز بعد از عملیات ، یک نفر رو دیدم که کاغذ و خودکار گرفته بود
دستش هر جا می رفت همراه خودش می برد..
از یکی پرسیدم: چشه این بچه؟
گفت: آرپی جی زن بوده
توی عملیات آنقدر آرپی جی زده که دیگه نمی شنوه
باید براش بنویسی تا بفهمه
گوشهایت را دادی تا ما چشم و گوشمان باز شود
چشم و گوشمان که باز نشد هیچ،بماند!
شرمنده ی ایثارت هستیم جوانمرد...
« از وبلاگ عشق من شهادت است »