انسان موجودی مختار و دارای اراده آفریده شده است که راه خیر و شر در مقابل او گشوده است و اوست که با اختیار خود در مسیر خیر و یا در مسیر شر قدم بر خواهد داشت. در این راستا نقش شیاطین به عنوان موجوداتی که در تلاش برای فریب انسان و منحرف کردن او از مسیر خیر به سوی راه شر هستند نقشی قابل تأمل است. به راستی چگونه انسان مختار است و از سوی دیگر توسط فریب شیاطین از راه راست و خیر منحرف می شود؟! نقش شیاطین در معاملات مختارانه ی انسان چگونه رقم می خورد؟ پاسخ به این قبیل سوالات مساله ی اعتقادی بسیار مهمی را برای انسان واضح و روشن می سازد و آن همان نقش آدمی در تعیین سرنوشت خویش است.
غفلت از ذکر خدا و غرق شدن در لذات دنیا و دلباختگی به زرق و برق آن موجب می شود که شیطان بر انسان مسلّط شود و همواره قرین او باشد و رشته ای در گردنش افکند و هر کجا که خاطر خواه اوست او را ببرد! این مساله به طور صریح در آیه ی شریفه ی قرآن مورد تذکر قرار گرفته است:
«هر کس از یاد خدا روی گردان شود شیطانی به سراغ او می فرستیم تا همواره قرین او باشد و آن ها (شیاطین) این گروه را از راه خدا باز می دارند در حالی که گمال می کنند هدایت یافتگان حقیقی آن ها هستند.» (زخرف/36)
براساس این آیه ی شریفه روی گردانی از یاد خدا سبب قرین شدن شیطان با آدمی خواهد بود. در واقع این آیه درصدد بیان این مطلب است که از آن جا که در آیات پیشین این سوره مبارکه، سخن از دنیا پرستانی بوده که همه چیز را بر معیارهای مادی ارزیابی می کنند، در این آیه ی شریفه و آیات بعد از آن یکی از آثار شوم دل بستگی به دنیا که همان بیگانگی از خدا و یاد اوست را بیان می فرماید.
واژه ی «نقیّض» در آیه ی شریفه با توجه به مفهوم لغوی آن هم دلالت بر استیلای شیطان دارد و هم دلالت بر قرین بودن آن می کند. در عین حال جمله ی «فهوله قرین» در ادامه ی آیه ی شریفه موکد این معناست که شیاطین از این گونه افراد هرگز جدا نمی شوند. بر این اساس دنیا پرستان که از یاد و ذکر خدای رحمانی که رحمت عامش همگان را فرا گرفته است، رویگردان می شوند و از او غافل می گردند، همنشینی و استیلای شیاطین را برای خویش به ارمغان می آورند!
توجه به صدر و ذیل آیه ی شریفه معلوم می دارد که نباید از این آیه درباره ی تسلّط و استیلا و همنشینی شیاطین با انسان، تصور جبر کرد. زیرا این موضوع نتیجه ی اعمالی است که خود آن ها انجام داده اند. هم چنان که آیه ی شریفه در ابتدا تصریح دارد که همنشینی شیاطین پس از آن خواهد بود که انسان از یاد خدا غفلت نماید: « من یعش عن ذکر الرحمان» اعمال دنیا پرستانه انسان و غرق شدن او در لذّات دنیا و آلودگی به انواع گناهان سبب می شود که انسان از خدا بیگانه شود و در این صورت شیاطین بر او تسلّط یابند تا جایی که راه بازگشت بر روی او بسته می شود. چرا که شیاطین و افکار شیطانی از هر سو او را احاطه می کنند و این نتیجه ی خود عمل انسان در ابتدا است. این همان چیزی است که در آیات دیگر قرآن کریم به «تزیین شیطان» و یا «ولایت شیطان» تعبیر شده است. آنجا که می فرماید: «تَاللّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَی أُمَمٍ مِّن قَبْلِکَ فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ؛ به خدا سوگند به سوی امت های پیش از تو پیامبرانی فرستادیم امّا شیطان اعمال آن ها را در نظرشان آراست و امروز او ولی و سرپرستشان است و (در سرای آخرت) مجازات دردناکی برای آن هاست.» (نحل /63)
خداوند متعال از طریق ارسال انبیای الهی برای همه ی انسان ها راه را نشان داده است: «إنّا هدیناه السّبیل إمّا شاکراً و إمّا کفوراً. این با اختیار و اراده ی آدمی است که راه خدا و یاد او و شکر او را انتخاب نماید یا آن که راه کفران و غفلت از یاد و نام او را برگزیند که در این صورت با غفلت از یاد خدا شیطان قرین و همنشین او می شود و به تدریج بر او تسلّط می نماید و اعمال او را در نظر می آراید!
شیاطین اعمال غافلان را در نظرشان زینت می دهند به طوری که ایشان گمان می کنند که از هدایت یافتگان حقیقی هستند و از راه خدا باز داشته می شوند. توجیهات و بهانه جویی هایی که انسان های غافل در اعمال پلیدشان انجام می دهند آن ها را در مسیر شر و شیطانی به پیش می برد و راه بازگشت را برایشان سد می کند. در اینجا هم آن ها خودشان با اراده و اختیار خودشان مسیر ناصواب را با همنشینی شیاطین طی می کنند تا روزی که عذاب دردناک الهی نصیب آن ها می شود. در آن روز که در آتش عذاب الهی گرفتار می شوند از شیاطین همنشین و قرین خود طلب یاری می کنند زیرا در دنیا آن ها را سرپرست و ولی خود قرار داده بودند و ولایت آن ها را پذیرفته بودند امّا شیطان از آن ها بیزاری می جوید: «
کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَریءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمینَ ؛ آن ها مثل شیطانند که به انسان گفت: کافر شو (تا مشکلات تو را حل کنم) امّا هنگامی که کافر شد گفت: من از تو بیزارم، من از خداوندی که پروردگار جهانیان است بیم دارم.» (حشر/ 16)
به تصریح آیه شریفه انسان خود با دست خویش خود را در مسیر بدبختی و فلاکت می اندازد و کافر می شود. گرچه شیاطین او را وسوسه می نمایند امّا این خود انسان است که با اختیار و اراده ی خویش همراهی با شیاطین را بر می گزیند که می تواند چنین نکند و در مقابل وسوسه و فریب شیطان مقاومت کرده راه سعادت و خیر را در پیش گیرد و از یاد خدا غفلت نورزد.
براساس آموزه های قرآنی و معارف الهی، انسان موجودی مختار و دارای اراده خلق شده است که با انذار و تبشیر پیامبران الهی نسبت به راه خیر و شر آگاهی می یابد و سپس می تواند هر یک از راه های خیر یا شر را برگزیند. اگر به راه شر برود و از یاد خدا غفلت نماید شیاطین او را همنشین و قرین می شوند و آن چنان در باطل فرد می رود که شاید دیگر راه بازگشت نداشته باشد. در عین حال این آیه قرآن را نیز نباید فراموش کرد که :
«إِنَّ اللهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدتُّکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ مَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلاَ تَلُومُونِی وَ لُومُواْ أَنفُسَکُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِکُمْ وَ مَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَآ أَشْرَکْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ»(13)
بار خدایا! با ذکر تو انس گرفته ایم شیطان را همنشین مان قرار مده!
منبع: تبیان
در ابتدای 29 سوره از سوره های قرآن، یک یا چند حرف از حروف الفبا وجود دارد، که مجموعاً 78 حرف است که با حذف مکررات 14 حرف می شود؛ یعنی نصف حروف هجاء که 28 حرف است. این حروف را «حروف مقطعه»، یا «حروف نورانی» گویند.
درباره حروف مقطعه آراء و نظریات گوناگونی ارائه شده است که به بعضی از آنها در مطالب گذشته پرداخته شده است.
از ترتیب حروف مقطعه در کنار هم، کلمات و عبارت های متعددی به دست می آید که اشخاص اهل فکر و نظر با توجه به اعتقادات و ذوق و سلیقه خود با استفاده از این حروف تفأل به مطالب مورد علاقه خود زده اند .
حروف مقطعه رمز مطالب سوره مربوطه است . مثلاً در سوره هایی که «حم» در ابتدای آن ها آمده است بحث «حیات و موت» در میان است یا « طسم» رمز « طیر و طیور» و «سلیمان و سبا» و «موسی» است و یا «الم» به معنای «الله» و «جبرئیل» و« محمّد» است.
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند.لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد،خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد ...
او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایشرا عوض کرد و راهی خانه خدا شد.در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید.
در آیین اسلام، بر خلاف بسیاری از آیینهای دیگر، بدن آدمی مورد تحقیر نیست. اسلام بدن انسان را چیزی بیارزش نمیشمارد، زیرا بدن انسان ابزار تکامل روح است. تحقیر بدن، در حکم تحقیر شخصیت آدمی است و کسی که مرتکب این عمل شود، مستوجب کیفر و قصاص خواهد بود.
بنابراین اسلام برای صحت و سلامتی، ارزش و اهمیت ویژهای قایل بوده و از این رو فقه و سنت اسلامی مملو از مطالب و دستور العملهایی در این زمینه است به همین مناسبت توصیههایی را از مرحوم آیتالله بهجت درباره غذاخوردن در ادامه میآوریم:
ادامه مطلب...
جنگ که شروع شد او فرمانده پایگاه اصفهان شد. از سروانی به سرهنگی ارتقا پیدا کرد .اوایل انقلاب می گشتند و آدم هایی را که قبلا هم خوب بودند پیدا می کردند . وقتی مسولیتش زیادتر شد بالطبع او را کم تر می دیدم . حسرت یک صبحانه دور هم خوردن به دلم مانده بود . صبح زود بلند می شد . قرآن می خواند. صدای زیبایی داشت . بعد لباس پروازش را می پوشید و می رفت . توی جیب لباس پروازش حرز گذاشته بودم تا سالم برگردد.
خودش می گفت: "هر بار که از خانه می رم بیرون و با من خداحافظی می کنی به این فکر هم باش که شاید همدیگر را ندیدیم ." شغلش خطرناک بود. توی جنگ هم نقل و نبات پخش نمی کردند. من هم بدرقه اش می کردم و می آمدم تا به کارهای خودم برسم . خودم ،هم زن خانه بودم هم مرد خانه .رانندگی را از عباس یادگرفته بودم . در پایگاه دزفول با ماشین پیکان جوانان رانندگی یادم دادکه سر همان جریان تمرین رانندگی ، ماشین اوراق شد.