عبدالله بن عباس حکایت کند:
شخصى به محضر امام على صلوات الله علیه وارد شد و پیرامون انواع مخلوقات از آن حضرت سؤال کرد؟
بچهها! شما دل پاکی دارید، التماستان میکنم از خدابخواهید جنازهای از من باقی نماند
و مفقودالأثر شوم
یکی از برادران بسیجی که به تازگی با هم دوست شده بودیم، یکروز مرا کنار کشید و گفت: اگر کاری نداری بیا با هم برویم تا مخابرات.
زندگی کوتاهش را بگردی طراوت، سرزندگی و بصیرت را در لحظاتش مشاهده می کنی. گویا سن کمش و جثه ی نحیفش یارای مقابله با روح بزرگش را نداشته است.
شهید فهمیده دوازده ساله بود که حوادث کردستان پس از انقلاب اتفاق افتاد. او که عاشق امام و انقلاب بود خود را به کردستان رساند، اما به دلیل سن و سال کمش او را بازگرداندند. حسین درحضور مادرش به آن برادر سپاهی که وی را به خانه برگرداند میگوید:
"خودتان را زحمت ندهید اگر امام بگوید هرکجا که باشد آماده هستم و من باید به مملکت خودم خدمت کنم."
علی نعمتی در آذر ماه سال 1347 در روستای زرگران از توابع دلفان در یک خانواده ی کشاورز به دنیا آمد در همان کودکی مادرش را از دست می دهد. پس از طی کردن دوران کودکی وارد دبستان شده و بعد از پایان دوره ی دبستان برای ادامه تحصیل عازم شهرستان هرسین می شود و در مدرسه راهنمایی طالقانی ثبت نام می کند. در مدت تحصیلش در منزل عمویش اقامت دارد. وی پس از پایان سال دوم راهنمایی بخاطر اینکه کمک خرج خانواده اش باشد عازم تهران می شود. اما با شروع جنگ تحمیلی به فرمان امام (ره) برای دفاع از خاک و دینش به شهر خود بازگشت و به جبهه نبرد حق علیه باطل شتافت.
خانواده علی نعمتی از خصوصیات اخلاقی فرزندشان گفتند: علی بسیار دلسوز و مهربان و صبور بود. هیچ گاه به پدرش بی احترامی نمی کرد و به او محبت بسیار می نمود.
ایشان فردی مومن و مقید به اسلام ناب محمدی بود همیشه و در همه حال با وضو بود و بسیار به قرآن خواندن علاقه داشت، هموراه رساله ای که داشت را مطالعه می کرد . به ورزش کشتی علاقه ی خاصی داشت و می گفت : ورزش کشتی انسان را متواضع و پهلوان بار می آورد.