درپی ادامه مذاکرات هسته ای و طولانی شدن آن وهمچنین کند شدن روند پیشرفت مذاکرات واحتمال تمدید آن از هرکدام از طرفین و.نیز زیاده خواهی های نا بجای طرفهای مقابل دانش آموزان سرپل ذهابی در حمایت از تیم مذاکره کننده طوماری امضا کردند.
دانش آموزان استان کرمانشاه در لبیک به ندای رهبر معظم انقلاب با امضا طوماری خواستار رعایت گزاره برگ ملی شدند.
در این گزاره برگ ملی شرط هرگونه توافق هسته ای را رعایت اصول زیر دانسته است:
اصل یک: تمامی تحریمی ها علیه جمهوری اسلامی ایران باید یکجا و هم زمان با امضا توافقنامه کاملا لغو (نه تعلیق) شود و به هیچ شرطی موکول نشود.
اصل دوم: دستاوردهای هسته ای و میزان غنی سازی باید در حد نیازهای واقعی کشور باید حفظ و تقویت شود.
اصل سوم: هیچ محدودیتی برای استمرار تحقیقات و پیشرفت های علمی و فنی در امور هسته ای وجود نداشته باشد.
اصل چهارم: نظارت ها و بررسی ها در حد متعارف بین المللی باشد و هیچ نظارتی فراتر از مقررات و عرف بین المللی پذیرفته نشود.
اصل پنجم: هیچ گونه نظارت بر مراکز نظامی و امنیتی و اعمال محدودیت برای نیروهای مسلح پذیرفته نیست.
اصل ششم: تعهدات مندرج در توافق هسته ای باید دو جانبه و همزمان بازگشت پذیر باشد و در صورت نقض عهد دشمن ما هم می توانیم به شرایط قبل از توافق برگردیم.
ما اعلام می داریم منافع کشور و شش اصل فوق باید در توافقنامه هسته ای رعایت شود وگرنه مصداق توافق بد است که از عدم توافق بدتر ست و یک قرارداد تحمیلی، استعماری و غیرقانونی و نامشروع است و هیچ کس از طرف ملت ایران اجازه امضای قراردادی بدون رعایت اصول 6 گانه را ندارد.
احکام و دستورهای اسلامی هر یک راز و رمزهایی دارد که دستیابی به آنها انسان را در اعتقادات دینی قویتر و راسختر میسازد، بسیاری از این اسرار و معارف از زبان معصومین علیهمالسلام در روایات و احادیث دینی نقل شده و برخی نیز به تدریج با گسترش علم و دانش بشری کشف شده است.
بر اساس این گزارش، در این میان مناسک و اعمال حج یک مجموعه رمزآلود است که هر یک از فروع آن دارای اسرار نهفتهای است؛ یکی از احکام حج آن است که حاجی باید در هنگام طواف جانب چپ بدنش به سمت کعبه باشد. سمت چپ قرار دادنِ کعبه یکی از واجبات طواف است که ترک عمدی یا سهوی آن موجب باطلشدن طواف میشود.
وقتی شهید پیدا نمیشد یه رسم خاص داشتیم
یکی از بچه ها رو می گرفتیم و بزور می خوابوندیم تا با بیل مکانیکی رویش خاک بریزن
اونم التماس کنه تا شهدا خودشون رو نشون بدهند تا ولش کنیم...
... اون روز هر چه گشتیم شهیدی پیدا نشد
کلافه شده بودیم
دویدیم و عباس صابری رو گرفتیم
خوابوندیمش رو زمین و یکی از بچه ها دوید و بیل مکانیکی رو روشن کرد
تا ناخن های بیل رو به زمین زد که روی عباس خاک بریزه ، استخوانی پیدا شد
دقیقا همونجایی که می خواستیم خاکش رو روی عباس بریزیم ...
... بچه ها در حالیکه از شادی می خندیدند ، به عباس گفتند:
بیچاره شهید! تا دید می خوایم تو رو کنارش خاک کنیم ، خودش رو نشون داد
گفت: دیگه فکه جای من نیست
برم یه جا دیگه برا خودم پیدا کنم
چون تو می خواستی کنارش خاک بشی خودش رو نشون داده ها!!!
و کلی خندیدیم ...
خاطره ای از زندگی شهید عباس صابری
راوی : شهید مجید پازوکی "شهدای تفحص"
اوایل ازدواجمون بود
برا خرید با سید مجتبی رفتیم بازارچه
بین راه با پدر و مادر آقا سید برخورد کردیم
سید به محض اینکه پدر و مادرش رو دید ، در نهایت تواضع و فروتنی خم شد
روی زمین زانو زد و پاهای والدینش رو بوسید
آقا سید با اون قامت رشید و هیکل تنومند در مقابل والدینش اینطور فروتن بود
این صحنه برا من بسیار دیدنی بود ...
خاطره ای از زندگی سردار شهید سید مجتبی هاشمی
به نقل از همسر شهید
*شادی روحش صلوات*